۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

جوک های دست اول

غضنفر به عنوان چتر باز میره تو نیرو هوایی

روز مانور که میرسه فرماندش بهش میگه: وقتی پریدی پایین دکمه سبز رو فشار میدی چتر باز میشه اگه باز نشد دکمه قرمز رو فشار میدی حتما باز میشه وقتی رسیدی پایین اونجا یک ماشین هست که میارتد پادگان.

خلاصه میپره پایین دکمه سبز رو میزنه وا نمیشه! دکمه قرمز رو میزنه وا نمیشه! بعد با عصبانیت میگه:

اگه شانس ماست برسیم پایین ماشینم رفته!
----
یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن.
عزرائیل میادپیشش ومیگه: داری چیکار می کنی؟
پیرمرد با صدای بچه گانه میگه: دارم قاقا میخورم.
عزارئیل میگه: پس قاقاتو بخور بریم دَدَر.
----
غضنفر داشته از کنار يک چاه رد ميشده ميبينه يکي از ته چاه داد ميکشه کمک کنيد,ترو خدا کمک کنيد...غضنفر به توي چاه جواب ميده اخه احمق جان ته چاه جاي گدايي کردنه؟
----
غضنفر میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه، هرچی میزده کبریت روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه!غضنفر میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد.
----

به حیف نون می گن تا حالا معجزه دیدی؟ می گه آره یه بار رفتم بانک درش به اذن خدا باز شد!
----

حیف نون میره اون دنیا میگن چی شد مردی؟
میگه : شیر خوردم
میگن: شیرش فاسد بود؟
میگه نه گاو یهو نشست.
----

میدونی پنج شنبه شبها بعد از 12 شب چی میشه؟ ...............................فکر بد نکن جمعه میشه.
----
به یارو میگن فهمیدی زلزله اومد؟ میگه نه من روم اونور بود....
----
چوپان دروغگو میمیره توی قبر ازش میپرسن اسمت چیه میگه دهقان فداکار
----
یه سیب زمینی شوهرش میمیره بند نمیندازه میشه کیوی

هیچ نظری موجود نیست: