۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

جک 2012

قصه شنگول منگول
منم منم مادرتون مرغ آوردم براتون
(بعد از باز شدن در ) :
سروان جعفری هستم ! بچه ها بریزید دیش هارو جمع کنید !

-----
 دوغ قبول، شیرکاکائو قبول، آبمیوه پاکتی قبول، اصلا نوشابه هم قبول، دکتر! آب معدنی رو واسه چی تکون می دی؟
-----
 به یارو میگن تو که بچه نمیخواستی چی شد زنت دوقلو زاییده؟
طرف گفت : راستش دکترگفت کاندوم بذار من فکر کردم گفت کاربن بذار!

-----
 اصغر چرا گوشت تاول زده؟

اصغر: چون امروز یه خبر داغ شنیده ام !

----
 طرف چتر باز بوده میره برای مسابقه همه میپرن نوبتش میشه هم تیمیش بهش میگه: حسن بپر
حسن میگه نمیپرم !
هم تیمیش میگه چرا؟
حسن میگه: دیشب مامانم خواب دیده موقع پرش چترم باز نمیشه
هم تیمیش میگه: خوب بیا چترامنو عوض کنیم بعد بپر
حسن چتر هم تیمیشو میگره و میپره ، چتر هم باز میشه با خیال راحت که میومده پایین میبینه یه نفر با سرعت نور از بغلش رد شدو داد زد: حسن مادرتوووووووووو

----
 طرف میره وسط آرنولد و بروسلی ، دستشو میندازه دور گردنشون ، میگه هیشکی زورش به ما 3 تا نمی رسه!
----
 جاهله میره تو پارک میشینه، دختر میاد پهلوش میگه: وای چه شونه ای داری، جاهله باد به غبغب میندازه میگه:۲ مرته(متره)
دختره میگه: وای چه قددو بالایی! جاهله میگه ۳ مرت
دختره میگه: جون چه فلانی داری! جاهله میگه ۲۰ سارتنه(سانته). دختر شاکی‌ میشه میگه: چرا همه به متر بود این به سانته؟!
جاهله میگه : قرطشه(قطرشه)

-----
 فیله صاحبش رو لخت میبینه با خنده بهش میگه :
تو چه طوری با این آب میخوری ؟

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۰, شنبه

جوک 2012

یک مرد بابت یک کالای ۱ دلاری که نیاز دارد ۲ دلار می پردازد
یک زن بابت یک کالای ۲ دلاری که نیاز ندارد ۱ دلار می پردازد
-----
 پسر یك شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یك ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: برلین فوقالعاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یك مقدار احساس شرم میكنم كه با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی كه تمام دبیرانم با ترن جابه جا میشوند.

مدتی بعد نامهای به این شرح همراه با یك چك یك میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یك ترن بگیر!
----
وقتی فیلم عروسیم رو از آخر به اول می بینم خیلی حال می ده
زنم حلقه اش رو در میاره می ده به من و می ره خونه باباش !
----
دختر:بابا می تونم برم پیش دوستم درس بخونم؟
بابا : نه نمیشه برو اتاقت درس بخون.
دختر:چرا آخه بابا؟
پدر:واسه اینکه سالها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه !
----
خبرنگار از غضنفر میپرسه آقا به نظر شما زنها بهتر آشپزی می کنند یا مردها؟
غضنفر میگه : شما مگه نمیدونی بهترین آشپزهای زنِ جهان مَرد هستند.
----
غضنفر با حیف نون نشسته بودن
غضنفر : دو دوتا ؟
حیف نون : شش تا
غضنفر کمی فکر میکنه و میگه : اهان از اون راه رفتی !