۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

جوک های روز

غضنفر میره روانپزشک میگه : آقای دکتر نمی دونم چرا هیچکس منو تحویل نمی گیره؟
دکتر می گه : نفر بعدی لطفا
----
غضنفر پتروس رو با دهقان فداکار قاطی میکنه میره انگشت می کنه تو چشم راننده قطار
----

اگه گفتی فرق حسن کچل با هواپیما چیه؟ حسن کچل که فرق نداره. هواپیما رو هم همینجوری گفتم.
----
دو تا دیوونه از تیمارستان فرار میکنن. ریل راه آهنو میگیرن و راه میافتن طرف شهر.
اولی میپرسه: کی میرسیم به شهر؟ دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می­ده و میگه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.
میرن و میرن ... تا اولیه خسته میشه. میگه: پس چرا نمیرسیم؟
دومیه برمیگرده و عقبو نگاه میکنه و میگه: فکر کنم ردش کردیم
----
به غضنفرمیگن پاشو سحره. میگه بزار بخوابم.خودم فردا بهش زنگ میزنم
----
غضنفر توي جبهه بيسيم چي بوده بیسیم ميزنه ميگه : آقا 5 تا عراقي دستگير كردم بيايد ببريد ميگن خودت بيار .... ميگه نه شما بياين اينا نميذارن من بيام
----
می گویند یک دقیقه طول می کشد که یک فرد خاص را پیدا کنید، یک ساعت طول می کشد که او را تحسین کنید، یک روز تا دوستش بدارید و یک عمر تا فراموشش کنید.
----

حیف نون چند وقتیه گیج شده که چرا خودش یه داداش داره ولی خواهرش دو تا…
----
حیف نون میره کنار دریا پری دریای میبینه ،میگه من عاشقتم ،با من ازدواج میکنی،پری دریای میگه من آدم نیستم، میگه تو فکر میکنی من آدمم??? نه خداییش راجع به من چی فکرمیکنی؟
----
چنگال چیست !؟

وسیله ای بلاتکلیف بر سر سفره غضنفر اینا !
----
یه روز یه یارو میره زیر غلطک میمره!غضنفر میره دم خونشون خبر مرگشو به خانوادش بده!به پسرش می گه:بابات چه شکلی بود؟؟پسرش می گه:درازو باریک! غضنفر می گه حالا دیگه لاغرو پهنه!!!


طرف میخواسته غیر قانونی از مرز خارج بشه ، میگیرنش ازش میپرسن : با چه ارزی داری خارج میشی ؟ میگه با ارز معذرت

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

sms اس ام اس

در زندگي افرادي هستند كه مثل قطار شهر بازي مي مونن. از بودن با اونا لذت مي بري ولي باهاشون به جايي نمي رسي.
----
ياد اون روزها بخير. وقتى من بچه بودم، مادرم يک تومن به من مى داد و مرا به فروشگاه مى فرستاد و من با ٣ کيلو سيب زمينى، دو بسته نان، سه پاکت شير، يک کيلو پنير، يک بسته چاى و دوازده تا تخم مرغ به خانه برمى گشتم. اما الان ديگه از اين خبرها نيست...
!همه جا توى فروشگاه ها دوربين گذاشته اند
----
می دونی الآن دارم چی می خورم؟حسرت یک لحظه دیدن تو.
----
دوسطط دارم با (ط) دسته دار که دسته اش بخوره تو سر کسی که چشم دیدن تو رو نداره!
----
تنهای اول: هیچکس همراه نیست!
----
نرم افزار عشقت توی قلبم نصب شده.
.
.
می خواهم آپدیتش کنم

.
.
.
لطفاْ گوشیتو بذار رو قلبت
----
*۱۴۱*تست عشق# !

انتقال اعتبار انجام شد

مبلغ: ۲ تا بوس آبدار

کارمزد: ۱ بغل محکم

موجودی جدید : یه عشق شگفت انگیز !
----
اگر خورشید محو تماشای تو نیست...
دلگیر نشو، از پشت کوه اومده!

----
باز باران تا همیشه نم نمک بر روی شیشه


مینویسه تا بدونی مهربونیت پاک نمیشه . . .

----
یک دستور! مراقب بچه ها باش تا گلهارو نچینند، اشتباه نکن، من شهردار نیستم، فقط نگران توام گلم

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

جوک های دست اول

غضنفر به عنوان چتر باز میره تو نیرو هوایی

روز مانور که میرسه فرماندش بهش میگه: وقتی پریدی پایین دکمه سبز رو فشار میدی چتر باز میشه اگه باز نشد دکمه قرمز رو فشار میدی حتما باز میشه وقتی رسیدی پایین اونجا یک ماشین هست که میارتد پادگان.

خلاصه میپره پایین دکمه سبز رو میزنه وا نمیشه! دکمه قرمز رو میزنه وا نمیشه! بعد با عصبانیت میگه:

اگه شانس ماست برسیم پایین ماشینم رفته!
----
یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن.
عزرائیل میادپیشش ومیگه: داری چیکار می کنی؟
پیرمرد با صدای بچه گانه میگه: دارم قاقا میخورم.
عزارئیل میگه: پس قاقاتو بخور بریم دَدَر.
----
غضنفر داشته از کنار يک چاه رد ميشده ميبينه يکي از ته چاه داد ميکشه کمک کنيد,ترو خدا کمک کنيد...غضنفر به توي چاه جواب ميده اخه احمق جان ته چاه جاي گدايي کردنه؟
----
غضنفر میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه، هرچی میزده کبریت روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه!غضنفر میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد.
----

به حیف نون می گن تا حالا معجزه دیدی؟ می گه آره یه بار رفتم بانک درش به اذن خدا باز شد!
----

حیف نون میره اون دنیا میگن چی شد مردی؟
میگه : شیر خوردم
میگن: شیرش فاسد بود؟
میگه نه گاو یهو نشست.
----

میدونی پنج شنبه شبها بعد از 12 شب چی میشه؟ ...............................فکر بد نکن جمعه میشه.
----
به یارو میگن فهمیدی زلزله اومد؟ میگه نه من روم اونور بود....
----
چوپان دروغگو میمیره توی قبر ازش میپرسن اسمت چیه میگه دهقان فداکار
----
یه سیب زمینی شوهرش میمیره بند نمیندازه میشه کیوی