هر کاری میکردن غضنفر رو از زیر آوار زلزله بیرون بیارن نمی گذاشته، فقط هی داد میزده من کاری نکردم به خدا، فقط سیفونو کشیدم!
----
غضنفر از تاکسی پیاده میشه ، راننده می گه : دستت لای در گیر نکنه ، غضنفر می گه : سرت لای در گیر نکنه
----
پیش بینی غضنفر در مورد جام جهانی :
به نظر من تو جام جهانی خارج قهرمان میشه !
----
غضنفر کلیدشو تو ماشین جا میزاره تا بره کلید ساز بیاره ، زن و بچش تو ماشین دو ساعت الاف میشن
----
به غضنفر میگن: میشه با دیگ مسی جمله بسازی؟
غضنفر: آره. .. من دیشب دیدم یک بار دیگه مسی برا آرژانتین گل زد!
----
از حیف نون می پرسن نظرت راجع به زلزله چیه؟
می گه طرح خوبیه، تکان دهنده است!
----
حیف نون به سن بلوغ می رسه، دم در میاره!
----
آقای دست و دل باز ماشین می خره، می ده تا براش جلدش کنند.
----
این یکی به اون یکی دو تا انگشت نشون می ده، می گه: این چند تاست؟
اون یکی می گه: کدوم یکی؟!
----
غضنفر منچ بازی می کنه، مار نیشش می زنه!
----
یک روز حیف نون می ره نارنگی بخره، اسم نارنگی یادش نمی یاد. بعد می گه: "آقا به من 2 کیلو پرتقال کم باد بده!"
----
زنی بچه به بغل سوار اتوبوس شد. راننده اتوبوس گفت: "بچه ی شما زشت ترین بچه ای است که در عمر دیده ام." به زن خیلی برمی خورد. زن به مسافری که در کنار او نشسته است می گوید: "شنیدید راننده چه توهینی به من کرد؟"
مسافر می گوید: "این میمون رو بده به من، برو پیش رئیس اتوبوسرانی ازش شکایت کن!"
این لطیفه به عنوان بهترین لطیفه ی جهان از نظر کاربران انگلیسی معرفی شد.
----
غضنفر از تاکسی پیاده میشه ، راننده می گه : دستت لای در گیر نکنه ، غضنفر می گه : سرت لای در گیر نکنه
----
پیش بینی غضنفر در مورد جام جهانی :
به نظر من تو جام جهانی خارج قهرمان میشه !
----
غضنفر کلیدشو تو ماشین جا میزاره تا بره کلید ساز بیاره ، زن و بچش تو ماشین دو ساعت الاف میشن
----
به غضنفر میگن: میشه با دیگ مسی جمله بسازی؟
غضنفر: آره. .. من دیشب دیدم یک بار دیگه مسی برا آرژانتین گل زد!
----
از حیف نون می پرسن نظرت راجع به زلزله چیه؟
می گه طرح خوبیه، تکان دهنده است!
----
حیف نون به سن بلوغ می رسه، دم در میاره!
----
آقای دست و دل باز ماشین می خره، می ده تا براش جلدش کنند.
----
این یکی به اون یکی دو تا انگشت نشون می ده، می گه: این چند تاست؟
اون یکی می گه: کدوم یکی؟!
----
غضنفر منچ بازی می کنه، مار نیشش می زنه!
----
یک روز حیف نون می ره نارنگی بخره، اسم نارنگی یادش نمی یاد. بعد می گه: "آقا به من 2 کیلو پرتقال کم باد بده!"
----
زنی بچه به بغل سوار اتوبوس شد. راننده اتوبوس گفت: "بچه ی شما زشت ترین بچه ای است که در عمر دیده ام." به زن خیلی برمی خورد. زن به مسافری که در کنار او نشسته است می گوید: "شنیدید راننده چه توهینی به من کرد؟"
مسافر می گوید: "این میمون رو بده به من، برو پیش رئیس اتوبوسرانی ازش شکایت کن!"
این لطیفه به عنوان بهترین لطیفه ی جهان از نظر کاربران انگلیسی معرفی شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر