به یارو میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه والا من از شهرمون که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است
----
غضنفر زن ژاپنی ميگيره هر پنج دقيقه بهش ميگه خوب خوابت مياد برو بگير بخواب
----
اصفهانیه می خواسته خودکشی کنه، دو تا قرص آسپرین می خوره!
----
دیوانه اولی: من وقتی رو کله ام وامیستم خون توی سرم جمع میشه، ولی وقتی روی پاهام وامیستم، خون تو پاهم جمع نمی شه، می دونی چرا اینجوریه؟
دیوانه دومی: خوب معلومه، چون پاهات مثل کله ات تو خالی نیستند!!!
----
بچه از باباش می پرسه: بابا! تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگی می کنند یا با هم هستن؟
باباهه می گه: بچه جون! اگه زنها با شوهراشون یک جا باشن که اونجا دیگه بهشت نمی شه!
----
حیف نون زنگ می زنه ثبت احوال، می گه: ببخشید، اونجا ثبت احواله؟ من امروز احوالم خیلی خوبه، می خواستم ثبت كنم!
----
توی یک مهمانی، یک خانمی رو می کنه به حیف نون، می گه: به نظر شما من چند سالمه؟ حیف نون می گه: گفتنش یک خورده مشکله، اما یک کم که دقیق می شم می بینم اصلا بهتون نمی یاد!
----
یارو می رسه به دوستش می گه: حیف نون چی شده؟ خیلی به نظر ناراحتی؟حیف نون می گه: آخه این هفته بدترین هفته برام بود، شنبه طلبکاره اومد در خونمون، یکشنبه ماشینم رو دزدیدند، دوشنبه خونه مون آتیش گرفت، سه شنبه سکته ناقص کردم، چهارشنبه بابام فوت کرد، پنج شنبه زنم گم شد و از همه بدتر جمعه... زنم پیدا شد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر