۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۸, شنبه

مطلب جالب

مرد فقیرى بود که همسرش کره درست می کرد و او آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى درست می کرد. مرد آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آن ها را وزن کند. هنگامى که آن ها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از دست مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد، سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم. یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم. یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!

-----
دختر شاکی وارد مغازه شد، لپتاپش رو کوبید روی میز و به فروشنده گفت: لپتاپتون خرابه، من این رو نمی خواهم.

فروشنده: چرا؟

دختر: من نمی تونم اطلاعات لپتاپ قدیمیم رو روی این بریزم!

فروشنده: خانم! امکان نداره، می شه لطفا این کار رو جلوی من انجام بدین؟

دختره لپتاپش رو روشن کرد، یه ماوس هم از کیفش درآورد. روی فایل مورد نظر با ماوس راست کلیک کرد و Cut رو انتخاب کرد. ماوس رو از اون لپتاپ جدا کرد و با دقت به لپتاپ جدید وصل کرد. دوباره راست کلیک کرد و از اون جا Paste رو زد!

فروشنده... سکته کرد مُرد

-----
 از غضنفر میپرسن تو خونتون چی کم دارین؟
میگه فكر كنم هیچی! چون دیروز که بابام جلو ما گوزید، مادرم گفت: فقط همینو کم داشتیم!

----
 روزی روزگاری یک زن قصد میکنه یک سفر دو هفته ای به ایتالیا داشته باشه… شوهرش اون رو به فرودگاه می رسونه و واسش آرزو می کنه که سفر خوبی داشته باشه… زن جواب میده ممنون عزیزم ، حالا سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟
مرد می خنده و میگه : “یه دختر ایتالیایی”
زن هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره …
دو هفته بعد وقتی که زن از مسافرت برمی گرده ، مرد توی فرودگاه میره استقبالش و بهش میگه : خب عزیزم مسافرت خوش گذشت؟
زن : ممنون ، عالی بود!
مرد می پرسه : خب سوغاتی من چی شد؟
زن : کدوم سوغاتی؟
مرد : همونی که ازت خواسته بودم… دختر ایتالیایی!!
زن جواب میده: آهان! اون رو میگی؟ راستش من هر کاری که از دستم بر می آمد انجام دادم! حالا باید ۹ ماه صبر کنم تا ببینم پسر میشه یا دختر؟

 ----
 
طرف میره تایلند ،میخواسته سوار اتوبوس بشه؛ مامور اتوبوس بهش میگه:ticket please
طرف: چی چی؟
مامور اتوبوس دوباره:your ticket
طرف:من که نفهمیدم چی گفتی اما محض احتیاط کره خر ... !!
مامور اتوبوس: هوی؛منو میگی؟؟ آشغال عوضی ....
شخص سومی از راه میرسه ومیگه: آقایون چرا دعوا میکنین؟ خوبیت نداره مملکت غریبه !!! صلوات بفرستین
کل اتوبوس: اللهم صل علی محمد و آل محمد!!