یک مرد بابت یک کالای ۱ دلاری که نیاز دارد ۲ دلار می پردازد
یک زن بابت یک کالای ۲ دلاری که نیاز ندارد ۱ دلار می پردازد
-----
پسر یك شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یك ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: برلین فوقالعاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یك مقدار احساس شرم میكنم كه با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی كه تمام دبیرانم با ترن جابه جا میشوند.
مدتی بعد نامهای به این شرح همراه با یك چك یك میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یك ترن بگیر!
----
وقتی فیلم عروسیم رو از آخر به اول می بینم خیلی حال می ده
زنم حلقه اش رو در میاره می ده به من و می ره خونه باباش !
----
دختر:بابا می تونم برم پیش دوستم درس بخونم؟
بابا : نه نمیشه برو اتاقت درس بخون.
دختر:چرا آخه بابا؟
پدر:واسه اینکه سالها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه !
----
خبرنگار از غضنفر میپرسه آقا به نظر شما زنها بهتر آشپزی می کنند یا مردها؟
غضنفر میگه : شما مگه نمیدونی بهترین آشپزهای زنِ جهان مَرد هستند.
----
غضنفر با حیف نون نشسته بودن
غضنفر : دو دوتا ؟
حیف نون : شش تا
غضنفر کمی فکر میکنه و میگه : اهان از اون راه رفتی !
یک زن بابت یک کالای ۲ دلاری که نیاز ندارد ۱ دلار می پردازد
-----
پسر یك شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یك ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: برلین فوقالعاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یك مقدار احساس شرم میكنم كه با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی كه تمام دبیرانم با ترن جابه جا میشوند.
مدتی بعد نامهای به این شرح همراه با یك چك یك میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یك ترن بگیر!
----
وقتی فیلم عروسیم رو از آخر به اول می بینم خیلی حال می ده
زنم حلقه اش رو در میاره می ده به من و می ره خونه باباش !
----
دختر:بابا می تونم برم پیش دوستم درس بخونم؟
بابا : نه نمیشه برو اتاقت درس بخون.
دختر:چرا آخه بابا؟
پدر:واسه اینکه سالها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه !
----
خبرنگار از غضنفر میپرسه آقا به نظر شما زنها بهتر آشپزی می کنند یا مردها؟
غضنفر میگه : شما مگه نمیدونی بهترین آشپزهای زنِ جهان مَرد هستند.
----
غضنفر با حیف نون نشسته بودن
غضنفر : دو دوتا ؟
حیف نون : شش تا
غضنفر کمی فکر میکنه و میگه : اهان از اون راه رفتی !